به گزارش مشرق، دوران امام صادق(ع) همزمان با ظهور و بروز بسیاری از فرقهها و جریانات منحرف از مسیر امامت و ولایت بود. فرقههایی مانند معتزله، اشاعره، مرجئه، کیسانیه و صوفیه از مشهورترین آنها بودند. در این بین گروههای مختلفی مانند غلات (غلوّ کنندگان در مقام عترت(ع)) از دیگر دستهجاتی بودند که معضلات زیادی را برای جامعه آن دوران ایجاد کردند.
سوءاستفاده خلفای عباسی از نام مهدی(عج) به عنوان منجی
از جمله مسائل و چالشهای دیگر در دوران امامت امام صادق(ع)، مسأله منجیگرایی یا منجیان دروغین بود که جامعه آن زمان را به شدت تحت تأثیر قرار داد که اتفاقاً سردمداران این قضایا حکام بنیالعباس بودند تا جایی که نام خلفای خود را همنام امام مهدی(عج) یا صفات حضرت معرفی میکردند. منصور، مهدی، هادی و قائم نمونههایی از این دست از خلفای عباسی بودند.
از سوی دیگر جریاناتی مانند ابومسلم خراسانی در قالب سیاهجامهگان و جریانات مربوط به حسن محض و نفس زکیه بر این فضا دامن میزد و زمینه را برای فتنهای عظیم فراهم میکرد. اما با تدبیر امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) هر بار این فتنهها خاموش میشد و مکر دشمن بر زمین باقی میماند.
به فراخور این نوع جریانِ منجیگرایی، مردم عامه و حتی شیعیان با چالشهای فراوانی روبرو میشدند، اما این امام صادق(ع) بود که با روشنگریهای علمی و معرفتی شبهات را پاسخ میدادند. به عنوان نمونه ماجرای مشهور گروهی خراسانی که نزد امام صادق(ع) برای درخواست قیام آمدند، از جمله تأثیرات جامعه دوران امام صادق(ع) بر شیعیان است.
درخواست شیعیان به امام صادق(ع) برای قیام
ماجرا از این قرار بود که شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق علیهالسلام رسید، سلام کرد و نشست. گفت یابن رسولالله شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمیکنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟
در صورتی که بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن دارید؟ حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امرکرد تا تنور را روشن کنند؛ وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی کرد و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو.
در این هنگام مرد خراسانی ترسید و گفت: یابن رسول الله مرا با آتش سوزان، از من درگذر ... حضرت فرمودند: تو را بخشیدم.
در این هنگام یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام به نام «هارون مکی» وارد شد در حالیکه یک کفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آنحضرت رسید و سلام کرد. امام(ع) جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور ...
هارون مکی، نعلین را انداخت و داخل تنور شد.
امام علیهالسلام شروع کرد با مرد خراسانی صحبت کردن و از اوضاع خرسان از او میپرسید؛ سپس گفت ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه کن. مرد خراسانی به طرف تنور رفت و دید که «هارون مکی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام علیهالسلام از مرد خراسانی سئوال کرد: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا میشود؟ مرد خراسانی عرض کرد: بخدا قسم یک نفر هم نیست.
امام علیهالسلام فرمود: ما در زمانی که پنج نفر یاور اینچنین نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم.